جدول جو
جدول جو

معنی خجالت کش - جستجوی لغت در جدول جو

خجالت کش
(بَ کَ دَ / دِ)
کسی که تحمل خجالت میکند. کسی که زود خجلت زده میشود. آنکه حالت قبول خجالتش زیاد است. کنایه از کم رو و غیر گستاخ و باحجب است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خجالت کشیدن
تصویر خجالت کشیدن
شرمنده و شرمسار شدن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ / خِ لَ کَ / کِ)
حالت خجالت کش. حالت شرم زده. حالت خجالت زده
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ)
شرمگین. (آنندراج). شرمسار. خجلت زده. شرم زده. آنکه خجلت کشیده است
لغت نامه دهخدا
(دَ نِ دَ / دِ)
کشندۀ دجال:
مهدی دجال کش آدم شیطان شکن
موسی دریاشکاف احمد جبریل دم.
خاقانی.
به حق گویا شو از باطل خمش باش
چو عیسی نبی دجال کش باش.
پوریای ولی
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ تَ)
شرمساری بردن. خجالت بردن. شرمگین گشتن. خجالت زده شدن. شرم زده شدن. حالت خجلت در انسان محقق شدن
لغت نامه دهخدا
چکسیدن چکسن صور را دل شده جاذب چو عنین را به جز بخشیدن و چکسن (مولانا) شرمسار شدن خجل گشتن (از رفتار خود خجالت کشید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجالت کشیدن
تصویر خجالت کشیدن
شرمنده شدن، شرم داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
خجل شدن، شرمگین شدن، شرمسار شدن، شرمنده شدن، خجل گشتن، خجالت بردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حمل کننده ی سرشاخه ها
فرهنگ گویش مازندرانی